تاریخ:07 دی 1401

کد خبر: 126

برچسب‌ها

  • حسین عبداللهی فر

انتصاب مریم قجر عضدانلو به سمت رئیس‌جمهور ایران از سوی امریکا ضمن آنکه به لحاظ حقوقی و سیاسی فاقد هر گونه ارزش و اهمیت می‌باشد، ابعاد جدیدی از واقعیت لیبرال دموکراسی، پایبندی غرب به آرای اکثریت و حقوق ملت‌ها را برای افکار عمومی جهان، ملت شریف ایران به‌ویژه نسل جوان کشورمان روشن ساخت. برخی از این واقعیت‌ها عبارت‌اند از: الف) کسانی که از جوانان ایرانی می‌خواهند تا با شعار مرگ بر دیکتاتور به اغتشاش بپردازند با انتصاب رئیس‌جمهور برای ایران، روی همه دیکتاتور‌های تاریخ را سفید کردند. دیکتاتور در قاموس سیاست به رئیس دولتی گفته می‌شود که اجازه قانون‌گذاری را به دیگران نداده و در واقع خودش را هم قانون گذار، هم مجری و هم ناظر بر اجرای قوانین می‌داند. اما انتصاب رئیس‌جمهور برای یک کشور دیگر، رکورد دیکتاتوری را به نام دولت امریکا در تاریخ به ثبت رساند که تاکنون مسبوق به سابقه نبوده است. هرچند در کارنامه امریکا و اغلب دولت‌های غربی دخالت در کشور‌ها و حتی انتصاب رئیس دولت از طریق کودتا علیه دولت قانونی مشاهده می‌شود.

ب) واقعیت دیگری که با این اقدام دولت امریکا روشن شد، باطن دموکراسی امریکایی و مراجعه به آرای عمومی و پشت پرده انتخابات در امریکا و غرب بود که شرح آن در این مجال نمی‌گنجد، اما اجمالاً می‌توان گفت تنها تفاوت میان «بایدن» به عنوان رئیس‌جمهورامریکا با «مریم قجر» به عنوان رئیس‌جمهور ایران این است که او را از داخل صندوق‌های رأی بیرون کشیده‌اند و این را قرار است مردم ایران از طریق صندوق‌های پست تحویل بگیرند.

ج) با این اقدام دولت امریکا از واقعیت مهم دیگری هم پرده برداشته شد که به اغتشاشات اخیر در کشورمان باز می‌گردد. در جریان اغتشاشات صد روز گذشته قرار نبود تا نقش منافقین به دلیل تنفر مردم ایران از آن‌ها پرده برداری شود و فراخوان‌های آن‌ها نیز تحت عنوان «محلات تهران» و چنین عباراتی صورت می‌گرفت تا کسی از نقش منافقین در این اغتشاشات مطلع نشود، اما شکست این طرح سبب شد تا بایدن ناگزیر شود مار هفت خط خود را از جعبه جادویی‌اش بیرون آورد تا شاید جانی دیگر به اغتشاشات ببخشد.

د) بایدن با این اقدام احمقانه خود از یک راز دیگر نیز پرده برداشت و آن این بود که چرا ملت ایران از همان روز‌های اولیه انقلاب اسلامی به «سازمان مجاهدین خلق» منافقین می‌گفتند. اکنون برای نسل جوان هم سؤال شد که اگر به دختران و زنان ایرانی توصیه می‌شود که بدون حجاب به خیابان بیایند، چرا رئیس‌جمهورشان باید روسری داشته باشد؟ سؤال مهم‌تر این است که اگر غرب به دنبال حکومت سکولار در ایران است، مقصود از انتصاب یک خانم به ظاهر محجبه چیست؟ پاسخ این سؤال را سال‌های پیش جوانان ایران دادند که فرقه رجویون را منافق نامیدند. چراکه هرگز اعتقادی به دین و مذهب نداشته و ندارند، اما احمقانه تصور می‌کنند با این روش به فریب مردم ایران بپردازند.

البته یک سؤال دیگر هم برای نسل جوان ایران مطرح است و آن اینکه اگر از آن‌ها خواسته می‌شود که با شعار «زن، زندگی، آزادی» به خیابان بیایند، چرا باید رئیس‌جمهورشان زنی باشد که از «زن، زندگی و آزادی» هیچ بهره‌ای نبرده است.

مریم رجوی در طول حیات ننگین خود هرگز زنانگی نکرد. چراکه نه سازمان او به وی چنین اجازه‌ای می‌داد تا فراتر از علقه‌های تشکیلاتی به چیزی علاقه‌مند شود و نه حس قدرت طلبی و جاه طلبی اش به وی امکان می‌داد تا به خاطر اهداف پلیدش در کنار یک مرد به عنوان همسر بماند. چنانچه از ابریشم چی به عنوان دوم شخص سازمان جدا شد، تا در کنار اول شخص بماند تا روزی رؤیای خود را ولو به بد‌ترین روش‌های دیکتاتوری تحقق بخشد.

وی به همین دلایل زندگی هم نکرد. چراکه در مرام فرقه‌ای خود به هیچ چیزی جز قدرت فکر نمی‌کرد. از منظر او فرزنددارشدن و مادر شدن سبب عاطفه و علاقه می‌گردد؛ در حالی که برای رسیدن به قدرت باید، چون گرگ‌های وحشی به هیچ کس اعتماد نداشته باشی. او علاوه بر اینکه زندگی نکرد مانع زندگی زنان و دختران بسیاری هم شد. چون اساساً به آزادی اعتقادی نداشت؛ لذا به زنان گرفتار در سازمان هرگز اجازه نداد تا تجربه مادر شدن را چشیده و یا در کنار فرزندان خود بمانند.

پایان پیام/

برچسب‌ها

  • حسین عبداللهی فر
 

اخبار مرتبط

سرخط اخبار

نظر شما